نظر بدهید |
اثر: آیت الله جوادی آملی حکمت زیارت زیارت، حضور عارفانهی عاشق در دیار معشوق، دیدار عاشقانهی زائر از سرای مزور، اظهار عشق و ارادت محب به محبوب، دل دادن صمیمانه ی دل داده در کوی دل دار، سرسپردن سرباز فداکار در پیش پای سردار، اعلان فروتنی دین دار در برابر دین و پیشوایان دینی و اذان ایمان و دین داری است. زیارت، اعلام وفاداری صادقانه ی مرید است به مراد، ابراز علاقهی مطیع است به مطاع و اعلام خود فراموشی جان بر کف مخلص است نسبت به جانان. زیارت عرضهی خویشتن بر ترازو و ابزار سنجش است، ایستادن در برابر آینه و معیار کمال و نشانی کوی کمال به انسان تعالی طلب است که به کجا میتوان رسید. زیارت، سفری مشتاقانه آگاهانه و عاشقانه است که از سرای دل آغاز میشود، از راه دل عبور می کند و سرانجام نیز در منزل دل به مقصد ومقصود میرسد و بار بر زمین مینهد.
فلسفه زیارت تعظیم، تکریم، گرامی داشت ویاد کردن انسانهای شایسته، هنرمند، فرهیخته، فرهنگ ساز، نقش آفرین، مصلح، متحول کنندگان تاریخ و .... نیز زنده نگه داشتن نام و یاد آنان پس از مرگ، لازمه ی محبت ، عشق ارادت انسان به نیکی ها و کمالات است و ریشه در فطرت و سرشت آدمی دارد. امروزه شاهدیم که ملتها و ملیتهای مختلف بزرگان علم، ادب و هنر خویش را با برگزاری سمینارها، همایشها، کنفرانس ها و ... گرامی میدارند. فضایل و کمالاتشان را بر میشمارند، به وجود آنان افتحار میکنند و... این نکوداشت ها اختصاص به عصر حاضر ندارد بلکه در طول تاریخ ادامه داشته، هر چند که در کیفیت و کمیت مختلف بوده است. تلاش جوامع گوناگون برحفظ آثار نیکان و احیای میراث گذشتگان و رواج موزهها نمونهای از نکوداشت مفاخر نیاکان است. بدین ترتیب در تکریم و تعظیم صاحبان کمال، تفاوتی بین زندگان مردگان صاحب کمال نیست. گر چه در کیفیت و شکل نکوداشتها هر روز تغییراتی حاصل می شود ولی ریشهی این بزرگ داشتها، تکریم ها و تعظیمها، زیبا دوستی انسان و عشق و ارادت فطری او به کمال است. هر کسی با کشش درونی و خداداد خویش، زیبایی را دوست میدارد، به کمال عشق می ورزد، صاحبان کمال و زیبایی را می ستاید و در مقابل آنان از خود فروتنی نشان میدهد. چنان که از عوامل و انگیزه های عبادت آدمی در پیشگاه کمال مطلق (جل و علی) نیز همین کمال دوستی است. حتی بت پرستان نیز از آن جهت در برابر هیاکل چوبی و سنگی کرنش میکنند که آنها را صاحب کمال و برخوردار از جمال میپندارند هر چند در آن پندار و این کردار صائب نیستند.
|
گریه برای خدا و از ترس عقاب الهی و نیز گریه برای اولیای خدا در شمار برترین عبادتها است؛ به ویژه گریستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهیدان(ع)، چنین گریهای فلسفههای سازنده و تربیتی چندی دارد؛ از جمله :
پالایش و تزکیه روح، و احساس نزدیکی به خدا؛ 1
2. پیوند عمیق عاطفی میان مردم و الگوهای راستین امت؛
3. اعلام وفاداری نسبت به رهبران و پیشوایان دینی و مکتب؛
4. الهام شدن روح انقلابی و ستم ستیزی به مردم؛
5. زنده نگاه داشتن یاد و خاطره وقایعی چون نهضت شکوهمند حسینی.
اینکه اشک و گریه، خود به خود به وجود میآید، یا باید با تلقین و برانگیختن احساسات ایجاد شود، مقوله دیگری است. هر مسلمان پاکْ طینتی، با به یادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتی که آن حضرت به وجود آورد، به راستی اشک سوز و گاه شوق میریزد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی
تأثیرات عزاداری
در یک تقسیم بندی میتوان تأثیرات عزاداری بر معصومین(ع) را در جهات ذیل نام برد
یک. جنبه عاطفی
کسی که عزیزی را از دست میدهد، ناخودآگاه حزین و غمناک است و نمیتواند غمگین نباشد. بر پایی مراسم سوگواری، باعث خالی شدن این غم و غصهّ میشود. به علاوه، عزاداری برای بزرگان دین،محبت و رابطة عاطفی مردم با آنان را میافزاید .
دو. جنبه سیاسی
اگر این عزاداریها نبود، قیام خونین و روشنگر سیدالشهدا(ع) به فراموشی سپرده میشد و چه بسا اصل قیام و شهادت او نیز تحریفیا حتی انکار میشد. در زمان صدر اسلام، شرایط اقتضا نکرد که شیعیان برای حضرت زهرا(س) عزاداری و نوحهخوانی کنند و همین باعث شد که برخی از تاریخنویسان غرضورز، اصل شهادت آن حضرت را انکار کنند؛ حتی میگویند: [اگر محسن فاطمه شهید شده، پس قبرش کجا است؟] لابد اگر میتوانستند، میگفتند: [اگر پیامبر دختری به نام فاطمه داشته و کشته شده، پس قبرش کجا است؟ ]
سه. جنبه دینی
با برپایی مراسمهای عزاداری و سخنرانی در ماه محرم، مردم بیش از پیش با معارف الهی واخلاق اسلامی آشنا میشوند. عاشورا دین ما را حفظ کرده است .
چهار. جنبه تربیتی
کودکان و نوجوانان از برپایی این مراسم و یادآوری آن واقعة عظیم، دِلیری و ایثار و فداکاری را فرا میگیرند. البته لقای الهی برای حضرت امام حسین(ع)، زیباترین و باشکوهترین امور است؛ ولی در هنگام مصیبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمیتوانیم شاد باشیم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در این روز مسرور بودهاند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ایثار و شجاعت و ایمان را در مسلمانان زنده میکند. در نتیجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسیت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتی و ضدّآمریکایی ایران، پیروزی حزبالله لبنان بر اسرائیل، مقاومت و دفاع هشتسالة ایران در مقابل تهاجم جهانی در قالب جنگ عراق و پیروزیهای مکررّ لشکر اسلام بر کفر و الحاد جهانی و ... متأثر از مجالس عزای سیدالشهدا(ع) است. ضمن اینکه اگر آن واقعه به همان شکل نقل نگردد، اندک اندک به فراموشی سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانهای تأثیرگذار با این اهمیت را از دست خواهد داد. البته باید در روضهخوانیها از تحریف و عوض نمودن واقعیت خودداری کرد و در کنار نقل حادثه عاشورا، باید به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نیز اهمیت داد و وظیفه مسلمانان در این رابطه را گوشزد کرد.
نخست مفهوم سه واژه نبوت، رسالت و امامت را بیان نموده تا وجه برترى امامت از رسالت روشن شود. 1- مقام نبوت: نبى از نبأ و به معناى خبر مهم است، بنابراین نبى به حامل خبر بزرگ و یا خبر دهنده از آن مى باشد نبى در زبان فارسى همان پیامبر است و در فرهنگ قرآن به انسانى مى گویند که وحى الهى را از خداوند، با روشهاى گوناگون مى گیرد و گزارشگرى است که بدون وساطت بشرى دیگر از جانب خدا خبر مى دهد; «انه مؤد من الله بلا واسطة من البشر»، نبى کسى است که بدون وساطت انسان دیگر، وحى خدا را براى مردم بازگو کند. بر این اساس قرآن مى فرماید: «فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشّرینَ و مُنْذرین»، خداوند پیامبران را به عنوان مژده آورندگان و بیم دهندگان برانگیخت.
2 ـ مقام رسالت: رسول بر پیامبرانى اطلاق مى شود که علاوه بر اخذ وحى و خبر دادن از جانب خدا، مسؤولیت ابلاغ رسالتى الهى را از جانب خدا بر دوش دارند و مأموریت دارند که آن رسالت را به مردم برسانند. لذا قرآن مى فرماید: «فان تولیتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ المبین»اگر روى برتافتید، بدانید که که فرستاده ما، جز ابلاغ روشن و رسالت، مأموریتى ندارد. بنابراین پیامبران از آن جهت که گیرندگان وحى الهى و حاملان خبر هستند، نبى نیز مى باشند و از آن نظر که وظیفه اى را به عنوان ابلاغ رسالت بر عهده مى گیرند، رسول نامیده مى شوند.
3 ـ مقام امامت: امامت از نظر قرآن، غیر از دو مقام یاد شده و توأم با اختیارات و تصرفاتى گسترده تر در راستاى مدیریت و رهبرى جامعه و پیشوایى مردم مى باشد. و دلایل روشن این گفته عبارتند از:1 ـ خداوند در مورد اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهیم مى فرماید: «و اذ ابتلى ابراهیمَ ربّه بکلمات فاتمَّهُنَّ قال انى جاعلک للناس اماماً قال و مِن ذرّیَّتى»، آنگاه که ابراهیم از امتحانات الهى سرافراز بیرون آمد، خدا به وى فرمود: ما تو را امام و پیشواى مردم قرار دادیم. ابراهیم گفت: این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا خواهى فرمود؟ در پرتو این سخن قرآن دو حقیقت بر ما آشکار مى گردد. الف) این آیه به مغایرت مفهوم امامت با دو مفهوم نبوت و رسالت، گواهى مى دهد زیرا ابراهیم از سالیان پیش از این آزمایشهاى الهى که از جمله تصمیم بر قربانى کردن فرزند خود (اسماعیل) بوده است، به مقام نبوت نائل گردید. و این مطلب چنین ثابت مى شود که همه مى دانیم خداى بزرگ، در دوران کهولت ابراهیم، فرزندان وى (اسماعیل و اسحاق) را به او عنایت فرمود. «الحمد الله الذى وهب لى على الکبر اسمعیل و اسحق) ، یعنى سپاس خداى را که در دوران پیرى، اسماعیل و اسحاق را به من عطا فرمود. از این جا روشن مى شود که یکى از آزمایش هاى الهى، یعنى تصمیم بر ذبح اسماعیل، که به دنبال آن آزمایش هاى دشوار خدا مقام امامت را به ابراهیم ارزانى داشت، در اواخر عمر آن حضرت به وقوع پیوسته و او در پایان زندگیش به مقام پیشوایى بر مردم نایل گردیده است، در حالى که از سالیان دراز پیش از آن داراى مقام نبوت بوده است; زیرا قبل از آن که داراى ذریه گردد، وحى الهى که نشانه نبوت است بر او فرود آمد.ب) همچنین از این آیه استفاده مى شود که مقام امامت الهى فوق مرتبه نبوّت و رسالت است; زیرا در عین حال که ابراهیم به مقام نبوت و رسالت رسیده بود، مى بایست امتحاناتى را پشت سر بگذارد و پس از رستگارى در آن آزمایش ها، امامت به وى ارزانى شود.2 ـ خداوند، درخواست ابراهیم را پذیرفت و در این زمینه مى فرماید: «فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکا عظیما» ما به آل ابراهیم کتاب (آسمانى) حکمت و حکومت عظیم ارزانى داشتیم. از این آیه استفاده مى شود که امامت و رهبرى جامعه منصبى غیر از مقام نبوت است که خداوند بقاى آن را در مورد ذریه داد گر او پذیرفت و به آنان علاوه بر کتاب (آسمانى) و حکمت که رمز نبوت و رسالت است مُلک عظیم که همان حکومت و زعامت بر مردم است، عنایت فرمود. لذا بعضى از ذرّیه ابراهیم; مانند یوسف، داوود و سلیمان علاوه بر مقام نبوت، به حکومت و زمامدارى و رهبرى جامعه نیز برگزیده شدند.برترى موقعیت امامت: از سخنان قبل روشن شد که کار نبى و رسول، تنها تذکر و روشنگرى راه است و هرگاه نبى یا رسول به مقام امامت رسید، مسؤولیت خطیرترى بر دوش وى نهاده مى شود که در پى آن موظف به تحقق بخشیدن به برنامه هاى الهى و اجراى دستورات شرع مقدس در راستاى ایجاد جامعه اى نمونه و سعادتمند مى گردد. و روشن است که تحمل چنین مسؤولیت مهمّى، نیاز مبرم به قدرت معنوى دارد و قیام به این وظیفه، پیوسته با مشکلات همراه است که صبر و شکیبایى برترى مى خواهد لذا خداوند مقام امامت را پس از یک رشته امتحانات طاقت فرسا به ابراهیم عطا فرمود و از این جهت پیامبر گرامى اسلام نیز حکومت و رهبرى جامعه را بعهده و به مقام امامت نایل شده بود.
|
علامه محمدهاشم سندى در «حیوة القلوب فى زیارة المحبوب» باب چهاردهم، فصل سوم به نقل از مولانا رحمت اللّه مؤلف «مناسک حج»، و علامه شیخ ملاعلى قارى می نویسد: «زیارت مساجد و آثارى که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منسوبند، مستحب است؛ زیرا آنها واقعا آثار او هستند یا به او منسوب شده اند. همچنین گروهى از احناف، شافعى، مالکى و حنابله به استحباب زیارت آثار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معتقدند، به گونه اى که هر چیزى به دست یا پهلوى یا قدم یا هر عضوى از اعضاى وى رسیده باشد، زیارت آن مستحب است اعم از آن سند آن ثابت شده باشد یا نسبت آن به حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مشهور به شمار بیاید. این در حالى است که درباره منزل زید بن ارقم منزل حضرت خدیجه، محل تولد حضرت فاطمه علیهاالسلام و مساجد و آثار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هیچ گونه اختلافى وجود ندارد. چنانکه مطالب مزبور در ایضاح المناسک امام نووى و مناسک علامه ملاعلى قارى نیز وجود دارد. حضرت عبداللّه بن عمر هر گاه براى اداى حج می رفت، در مساجدى که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نماز خوانده بود، براى تبرک نماز می خواند و نیز زیر درختى که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استراحت کرده بود، می نشست و آن را آبیارى می کرد. در طبقات ابن سعد ذکر شده است: «رئى ابن عمر واضعا یده على المنبر»؛ حضرت عبداللّه بن عمر دیده شده که دستش را روى منبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گذاشته بود. نیز از حضرت امام احمد بن حنبل، بوسیدن منبر و روضه مبارک حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است. شیخ سمهودى در وفاء الوفا، مجلّد 2، ص 434 به نقل از فرزند امام احمد بن حنبل می فرماید: «قال عبداللّه سألت ابى عن الرجل یمس منبر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم و یتبرک بمسه و یقبله و یفعل بالقبر ذلک رجاء ثواب اللّه تعالى قال لاباس به»؛ عبداللّه فرزند امام احمد بن حنبل می گوید از پدرم پرسیدم مردى که به منبر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به قصد تبرک دست بزند و آن را ببوسد و همین کار با روضه مبارک وى به نیت ثواب انجام دهد آیا اشکال دارد؟ فرمود: هیچ اشکال ندارد. گفتنى است همه اصحاب مذاهب اربعه بر استحباب زیارت، هم نظرند اما ذکر روایت از امام احمد بن حنبل به عنوان شاهد بر مدّعى، بدین سبب است که ظاهرا وهابیت از او پیروى می کنند. علامه عینى حنفى در عمدة القارى، مجلد 4، ص 607 می نویسد: استادم حافظ زین الدین عراقى فرمود: «اخبرنى الحافظ ابوسعید بن العلائى قال رأیت فى کلام احمد بن حنبل قدیم، علیه خط ابن ناصر... ان الامام احمد سئل عن تقبیل قبر النبى صلی الله علیه و آله و سلم و تقبیل منبره فقال لاباس بذلک فاریناه للشیخ ابن تیمیه فصار یتعجب من ذلک و یقول عجبت احمد عندى جلیل کلامه، و قد روینا عن الامام اذ غسل قمیصا للشافعى و شرب الماء الذى غسله به و اذا کان هذا تعظیمه لاهل العلم فکیف بمقادیر الصحبة و کیف بآثار الانبیاء»؛ حافظ زین العابدین عراقى از حافظ ابوسعید بن علائى نقل می کند که من در نسخه قدیمى امام احمد بن حنبل که بر آن خط ابن ناصر نوشته شده بود دیدم از او درباره جواز بوسیدن قبر و منبر حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیده شد. او جواب داد هیچ اشکال ندارد. سپس ما این مطلب را به شیخ ابن تیمیه نشان دادیم. آنگاه او تعجب کرد و گفت با اینکه من گفتار امام را گرامى می دارم اما تعجب می کنم. این در حالى است که ما از امام نقل کردیم هنگامى که او پیراهن امام شافعى را می شست، آب آن را براى تبرک می نوشید. وقتى به اهل علم اینقدر احترام می کند چگونه احترام اصحاب و آثار انبیاء احترام را لازم نمی داند؟! امام احمد بن حنبل در مسند خود نقل کرده است حضرت ابو ایوب انصارى صورت خود را روى قبر مبارک حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم گذاشت، هنگامى که او را از این کار بازداشتند. او گفت: مرا واگذارید؛ زیرا صورت خود را روى سنگى نگذاشته ام بلکه نزد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده ام. اصحاب گرامى نیز به آثار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تبرک می جستند بویژه به پس مانده، آب وضو و عرق وى تبرک می جستند. صحیح بخارى در اینباره بابى به نام باب ما ذکر من درع النبى صلی الله علیه و آله و سلم و عصاه و سیفه و قدحه و خاتمه... نوشته است در این باب، ذکر شده است نزد حضرت عایشه چادرى که حضرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در آن رحلت کرده بود وجود داشت و مردم مرتب به منزل وى می آمدند و آن را زیارت می کردند. نزد حضرت عبداللّه بن سلام، لیوان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وجود داشت که مردم پیش او آمدند و براى تبرک از آن آب می نوشیدند و بعدا همان لیوان را عمر بن عبدالعزیز براى تبرک به نزد خود نگهداشت. موهاى مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزد ام المؤمنین ام سلمه بود که وى براى تبرک آنها را شسته و آب آنها را به بیماران می داد. بنابراین همه آثار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم متبرک هستند روضه مبارک وى نیز متبرک به شمار می آید. در کتابهاى شرح صحیح بخارى آمده است که از قبر امام بخارى بوى مشک می آمد به گونه اى که مردم، خاک قبرش را براى تبرک می بردند این در حالى بود که در آن عصر، خلفاى عباسى حاکم بودند و هیچ کس به سبب این کار بازداشت یا مواخذه نشد. |